آینه

به وبلاگ من خوش آمدید

کویرتشنه

کویرتشنه حیف ازاین عمری که کردم پای یک رنگی تباه حاصلش چیزی نشد جزحسرت واندوه وآه رنگ رنگ زندگی را جستجوکردم به مهر سهمم ازاین زندگی شد عاقبت رنگ سیاه بازکردم تا که چشمم را دراین ماتم سرا تازه فهمیدم که عمری بوده ام دراشتباه می کشم دائم مکافات خطای خویش را درمجازاتی که اُفتادم به دامش بی گناه جزخدا پیش کسی هرگزنشد،دستم دراز چونکه بی منّت شودهربنده را پشت وپناه نیست بارانی که جان بخشد کویرتشنه را درکویرتشنه می روید مگر،گل یا گیاه روزهای فرودین که این گونه
+ نوشته شده در جمعه 10 تير 1401ساعت 18:23 توسط نویسنده |